014
دو خط قرمز جادويي ، خط قرمز اول هميشه پررنگ و مشخص، خط دوم كم كم نمايان مي شود شكل مي گيرد،جان مي گيرد. درست مثل تو ،تو كه عزيز و نفسي، تو كه وجود مني ، من عاشق. روياي ديروزم امروز تعبير شد. تعبيرش تو بودي، توي زيباي من! هر چه باشي ،هرجا كه باشي و هر كسي بشي من عاشقتم.
يك هفته ايست كه حس مي كنم، مادر بودن را، محور بودن، تكيه گاه بودن و اميد بخش بودن را. هر نگاه، هر كودك، هر قهقهه شادي، هر عشق برايم از تو سخن مي گفت.
خدايا، خداوندگارا چه گونه شكر گزارت باشم، چه طور معجزه ات را سپاس گويم!! تو من را، من نا مقدار را، هانا كردي. همان زني كه تو براي داشتن فرزند برگزيدي. داستهاي مهربان و پرعظمتت را مي بوسم و سر بر سجده شكر مي گذارم. كودك كوچكم را به دست هاي قادر و مهربانت مي سپارم تا با بوسه ي عاشقانه ي تو جان گيرد و در گرماي دستانت به سلامت رشد كند. جز سپاس و شادي از من كاري ساخته نيست. تو حافظ كودكم باش.
گل سرخ
گل سرخ
گل سرخ
...
او مرا برد به باغ گل سرخ
و به گیسوهای مضطربم در تاریکی گل سرخی زد
و سرانجام
روی برگ گل سرخی با من خوابید.
...
ای کبوترهای مفلوج
ای درختان بی تجربه یائسه
ای پنجره های کور
زیر قلبم و در اعماق کمرگاهم
اکنون
گل سرخی دارد می روید.
گل سرخ
سرخ
مثل یک پرچم در رستاخیز
...
آه من آبستن هستم ، آبستن ، آبستن
فروغ فرخزاد – تولدی دیگر
فعلا اين رازي است ميان من، وجود درونم و خداوند بخشنده. و اين دفترچه و خواننده هاي كمش!
10 صبح 20 فروردين ماه 1391