متینمتین، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 20 روز سن داره

ღ❤ღمتین شاهزاده ی کوچکღ❤ღ

هفته4 و پایان دو ماهگی

شیرینکم شاه مرد من 15بهمن در 55 روزگی وقتی مامانی و دایی علی داشتند باهات بازی می کردند، شما خسته شده بودی که یک دفعه وسط نق نق کردن هایت گفتی مــــــــاااامــــــــــــــااااننننن و ما هم کلی قربون صدفه ات رفتیم عزیزم، هر چند می دانم که کاملا بی اراده بود. بچه ندیدگی کاملا از سر و رویم می بارد. شما کچلک شدی البته پشت موهایت هم چنان هست!!!!   خب پسرکم متاسفم که بزرگ شدن یه پروسه دردناک است. واکسن درد دارد می دانم...می دانم سخت است اما تو بزرگ مرد من هستی صبر داشته باش فرزندم همه چیز خوب خواهد شد، مامان کنارت است پ سرک دوست داشتنی. نترس. امروز شنبه 21 بهمن ماه مصادف با دوماهگی شما رفتیم رستوران باربد. سخت ن...
21 بهمن 1391

هفته سوم(2)

گل خندانم شاهزاده ی کوچکم   لبریز از عشق...سرمست از طنین خنده می نویسم. ازهستی ام ،از تو. از نهال کوچک زندگی ام. صدای گریه ات، نگاهت، لبخندت، سکوتت تغییر یافته و روز به روز بیشتر به دنیای آدم بزرگ ها نزدیک می شوی. زمان با سرعت می گذره و من هم تند تند در حال دویدنم تا بهش برسم، البته با لباس شب و کفش های پاشنه بلند(خودت حساب کن که چقدر تو این دویدن عقبم). صبح ها که چشمانت را باز می کنی سعی می کنم بالای سرت باشم و نوازشت کنم.بابا مهدی حسابی باهات حرف می زنه و بازی می کنه و شما هم با صدا در آوردن و خنده های نازت تشویقش میکنی. عاشق آویز موزیکال بالای تختت هستی و چشمان گرد و تیله ای ات عروسک های رنگی را دنبال ...
11 بهمن 1391

هفته دوم (2)

شیرینی زندگی ام متین عزیزم همچنان عاشق دوربین هستی و چشم از دوربین بر نمی داری. جمعه 29 دی ماه روز بله برون خاله بود و شما هم که مثل همیشه پسر آروم و خوبی بودی. 1 بهمن 40 روز از به دنیا اومدنت گذشت. متین عزیزم عاشقانه می پرستمت .ریشه ی وجودم من سراپا غرورم... به خودم می بالم که مادرت هستم. 5 بهمن   هم لباس های عروسک رو تن شما کردم و ازت عکس گرفتم.قربون پسر نازم بشم که هرچی بپوشه ناز و بامزه است. زندگی مان بوی تازگی می دهد، بوی عشق، بوی شیر، بوی بچه، بوی تو!   کنجکاوم بدانم روزها و شب ها چه خوابی می بینی که گاهی اوقات می خندی و گاهی بغض می کنی و اخم به چهره ات می نشیند.!! تازگی به ...
6 بهمن 1391

هفته اول (2)

گلبرگ کوچکم موهبت الهی تو دیگر اون نوزاد ضعیفی که بیشتر ساعاتش را در خواب می گذراند نیستی ، بزرگ شده ای! وارد دوران شیرخواری شده ای لبخندهایت دیگر معنا دار شده اند. وقتی به عکس العمل هایت پاسخ می دهم شما از این که می فهممت خوشحال می شوی و با لثه هایت لبخند می زنی . شیرین ترین خنده ها از آن توست . بخند نازنینم یک شنبه 24 دی من دست های کوچکت را با خودم مقایسه می کردم و خدا را بابت هیکل مینیاتوریت شکر می گفتم . از خوابیدن و بیدار شدن و خنده های شیرینت فیلم  گرفتم و ذوق می کردم. با ذوق و علاقه خواصی لوستر را نگاه می کنی و خیره به آن می شوی. ...
29 دی 1391
1