012
روياي شيرينم
لبخند زندگي
معجزه ي كوچكم
كجايي عشقم؟؟؟؟؟؟
امروز مامان جونت (مامان نسرين من) با تنها خالت رفتن كلي برات چيزاي خوشگل خريدند!(مي دوني چه حالي دارم؟؟ اشك تو چشم هام حلقه مي زنه وقتي دارم برات اين جا حرف مي زنم)
ساعت 18:06 خاله نگين اس ام اس داده از مدينه كه :
!. زود باش ازم تشكر كن كلي براي ني ني تو لباس خريديم
@.مرسي عزيزم :-*
!!.يه چمدون شدن خيلي ناناسن،همرو با سليقه عالي خودم خريدم
@@.ممنون از مامان هم تشكر كن . از "الدخيل پلازا" خريديد يا مجمع النور؟
!!!.يه پاساژ تازه باز شده "قارات" فقط وقت شد لباساشو ديديم انقدر لباس داشت
@@@. از صبح خريد داشتيد؟ پس كي رفتيد زيارت؟
!!!!.بعدش رفتيم نماز ظهر برا همين وقت نشد بقيشو ببينيم
@@@@.بازم مرسي :_*
صبح هم بهم زنگ زد كه براي ني ني يه سر همي ديديم م ي خوايم بخريم سبز بگيريم يا ليمويي
منم گفتم ليمويي
خاله گفت : خودمم از ليموييش خوشم اومد
عزيزم فكر نمي كردم از ذوق اومدن تو بخوان اين همـــــه چيزاي كوچولو و خوشگل بگيرند!!!
امروز هم براشون آش پشت پا درست كردم...
و قراره ساعت 9:30 با علي (داداش بزرگه من ، خان دايي آينده ات) و بابا مهدي بريم فيلم شب آخرين فيلمي رو كه مرحوم خسرو شكيبايي توش بازي كرده را تو سينما پرديس زندگي ببينيم.
خواهش مي كنم تو دل مامان باش!(خيلي حرف بچه گونه اي بود مي دونم، اما واقعا عاشقتم...هنوز حتي مطمئن نيستم وجود داشته باشي)دوستت دارم كودكم.
ماماني شما هم شام سوپ + ته چين مرغ درست كرده
مي خوامت هوارتـــــــــــــــــــــــــــــا
د